تغییر مسیر یا بازتعریف اولویت‌ها؟راه نجات کسب‌وکارها در دوران بحران

در شرایط دشوار و نامشخص کنونی که کشور ما با جنگی تحمیلی از سوی رژیم جعلی صهیونیستی روبه‌رو است، تصمیمات استراتژیک مدیران کسب‌وکارها نقش حیاتی در بقا و توسعه آن‌ها دارد. در چنین فضایی که چشم‌انداز جنگ مبهم است و بازار با نوسانات شدید و کاهش قدرت خرید مردم روبه‌رو شده، لازم است مدیران با تحلیل دقیق و شناخت صحیح از محیط، یا اولویت‌های کاری خود را بازتعریف کنند یا در موارد ضروری، مسیر کسب‌وکار خود را به‌طور اساسی تغییر دهند(Pivot). اما چگونه می‌توان تشخیص داد که کدام راهکار برای هر کسب‌وکار مناسب‌تر است؟ این یادداشت به بررسی این سؤال حیاتی می‌پردازد.


در چنین شرایطی، سؤال اصلی برای بسیاری از مدیران این است که آیا باید به‌کلی مسیر فعلی کسب‌وکار را تغییر داد یا صرفاً اولویت‌ها را بازتنظیم کرد تا بهتر بتوان به نیازهای فوری، اساسی و پرتقاضای بازار پاسخ داد؟ این دو رویکرد، اگرچه ظاهراً مشابه به نظر می‌رسند، اما از نظر اثرگذاری، میزان ریسک، سرعت اجرا و منابع موردنیاز تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند.


تغییر اولویت‌ها به معنای آن است که کسب‌وکار مسیر اصلی خود را حفظ کند اما تمرکز و منابعش را متوجه بخش‌هایی کند که در وضعیت بحرانی کنونی برای جامعه اهمیت بیشتری یافته‌اند. به‌عنوان مثال، یک فروشگاه زنجیره‌ای ممکن است در شرایط عادی بر طیف گسترده‌ای از محصولات تمرکز کند، اما در شرایط جنگی با کمبود منابع و نیازهای فوری مردم، تمرکز خود را بر تأمین کالاهای ضروری مانند مواد غذایی، بهداشتی و دارویی قرار دهد. این نوع از تصمیم‌گیری، معمولاً با ریسک کمتری همراه است و سرعت اجرایی بالایی دارد، چرا که نیازمند تغییرات بنیادین در ساختار کسب‌وکار نیست و می‌تواند در کوتاه‌مدت، ثبات نسبی را برای کسب‌وکار به همراه داشته باشد.


در مقابل، تغییر مسیر یا همان pivot اقدامی استراتژیک و عمیق‌تر است که اغلب شامل بازنگری کامل در مدل کسب‌وکار می‌شود. این تغییر ممکن است به شکل ورود به بازارهای کاملاً جدید، ارائه محصولات یا خدمات متفاوت، تغییر مشتری هدف، یا حتی تغییر ساختار سازمانی نمایان شود. معمولاً زمانی که بازار قبلی به‌شدت آسیب دیده، یا محصولات فعلی دیگر مشتری ندارند، و یا اینکه مزیت رقابتی کسب‌وکار از بین رفته است، pivot به عنوان یک گزینه ضروری مطرح می‌شود. البته این تصمیم مستلزم تحلیل عمیق، سرمایه‌گذاری قابل‌توجه و توان مدیریت تغییر است.


برای انتخاب میان این دو گزینه، مدیران باید ابتدا با دقت شرایط داخلی و خارجی کسب‌وکار خود را تحلیل کنند. اگر همچنان برای محصولات یا خدمات فعلی مشتری وجود دارد، هرچند محدودتر از گذشته، تغییر اولویت‌ها می‌تواند یک اقدام کافی و مناسب باشد. اما اگر تقاضا به‌طور کامل از بین رفته، رفتار مصرف‌کننده به‌طرز محسوسی دگرگون شده و یا زیرساخت‌های تأمین و توزیع با اختلالات جدی مواجه شده‌اند، احتمالاً تغییر اساسی در مسیر کسب‌وکار اجتناب‌ناپذیر است.


یکی دیگر از عواملی که در این تصمیم‌گیری نقش دارد، ظرفیت منابع در اختیار است. تغییر مسیر معمولاً نیازمند منابع مالی، انسانی و دانشی جدید است. بنابراین اگر کسب‌وکار از نظر منابع در مضیقه باشد، ورود به مسیر جدید ممکن است مخاطرات بیشتری به همراه داشته باشد و در چنین شرایطی، تطبیق با وضعیت جدید از طریق بازتعریف اولویت‌ها می‌تواند گزینه‌ای محتاطانه‌تر و درعین‌حال مؤثرتر باشد.


در صورتی که تصمیم بر بازتعریف اولویت‌ها باشد، توصیه می‌شود که مدیران سبد محصولات و خدمات خود را بازبینی کرده و اقلامی را که اهمیت کمتری در شرایط فعلی دارند، موقتاً کنار بگذارند. منابع انسانی و عملیاتی نیز باید متناسب با این تمرکز جدید تنظیم شوند تا بهره‌وری افزایش یابد. همچنین، ارتباط نزدیک‌تر با مشتریان و دریافت بازخورد مداوم می‌تواند به کسب‌وکار کمک کند تا سریع‌تر با نیازهای جدید بازار هم‌راستا شود. همکاری با نهادهای دولتی و اجتماعی نیز می‌تواند به دیده‌شدن کسب‌وکار و ایفای نقش اجتماعی آن کمک کند.


در مقابل، اگر مسیر pivot انتخاب شده است، باید با مطالعه دقیق بازار جایگزین و نیازهای نوظهور آغاز شود. نباید بر اساس هیجان یا ترس تصمیم گرفت. طراحی یک محصول یا خدمت جدید، حتی به‌صورت آزمایشی و محدود (MVP)، می‌تواند روشی مؤثر برای سنجش استقبال بازار از مسیر جدید باشد. در این فرآیند، درگیر کردن سازمان در مراحل تحلیل، طراحی و اجرا اهمیت زیادی دارد، چراکه هرگونه مقاومت در برابر تغییر می‌تواند فرایند pivot را دچار مشکل کند. تخصیص منابع نیز باید به‌شدت کنترل‌شده و هدفمند باشد تا از اتلاف منابع در شرایط بحرانی جلوگیری شود.

در نهایت باید گفت که در دوران بحران، هیچ راه‌حل جهان‌شمولی برای همه کسب‌وکارها وجود ندارد. آنچه اهمیت دارد، قدرت تحلیل و انعطاف‌پذیری مدیران است. تصمیم‌گیری میان بازتعریف اولویت‌ها یا تغییر مسیر، باید مبتنی بر واقعیت‌های بازار، توان داخلی، و چشم‌انداز آینده باشد. تنها با تصمیم‌گیری آگاهانه و اجرای منسجم می‌توان در برابر بحران‌ها ایستادگی کرد و حتی در دل تهدیدها، فرصت‌هایی تازه آفرید. بنابراین مدیران باید با بررسی دقیق شرایط فعلی و در نظر گرفتن سناریوهای مختلف از آینده‌ی بحران تصمیم درست در تغییر مسیر یا بازتعریف اولویت ها بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 دقیقه

کسب و کار

yares

تغییر مسیر یا بازتعریف اولویت‌ها؟راه نجات کسب‌وکارها در دوران بحران

در شرایط دشوار و نامشخص کنونی که کشور ما با جنگی تحمیلی از سوی رژیم جعلی صهیونیستی روبه‌رو است، تصمیمات استراتژیک مدیران کسب‌وکارها نقش حیاتی در بقا و توسعه آن‌ها دارد. در چنین فضایی که چشم‌انداز جنگ مبهم است و بازار با نوسانات شدید و کاهش قدرت خرید مردم روبه‌رو شده، لازم است مدیران با تحلیل دقیق و شناخت صحیح از محیط، یا اولویت‌های کاری خود را بازتعریف کنند یا در موارد ضروری، مسیر کسب‌وکار خود را به‌طور اساسی تغییر دهند(Pivot). اما چگونه می‌توان تشخیص داد که کدام راهکار برای هر کسب‌وکار مناسب‌تر است؟ این یادداشت به بررسی این سؤال حیاتی می‌پردازد.


در چنین شرایطی، سؤال اصلی برای بسیاری از مدیران این است که آیا باید به‌کلی مسیر فعلی کسب‌وکار را تغییر داد یا صرفاً اولویت‌ها را بازتنظیم کرد تا بهتر بتوان به نیازهای فوری، اساسی و پرتقاضای بازار پاسخ داد؟ این دو رویکرد، اگرچه ظاهراً مشابه به نظر می‌رسند، اما از نظر اثرگذاری، میزان ریسک، سرعت اجرا و منابع موردنیاز تفاوت‌های قابل‌توجهی دارند.


تغییر اولویت‌ها به معنای آن است که کسب‌وکار مسیر اصلی خود را حفظ کند اما تمرکز و منابعش را متوجه بخش‌هایی کند که در وضعیت بحرانی کنونی برای جامعه اهمیت بیشتری یافته‌اند. به‌عنوان مثال، یک فروشگاه زنجیره‌ای ممکن است در شرایط عادی بر طیف گسترده‌ای از محصولات تمرکز کند، اما در شرایط جنگی با کمبود منابع و نیازهای فوری مردم، تمرکز خود را بر تأمین کالاهای ضروری مانند مواد غذایی، بهداشتی و دارویی قرار دهد. این نوع از تصمیم‌گیری، معمولاً با ریسک کمتری همراه است و سرعت اجرایی بالایی دارد، چرا که نیازمند تغییرات بنیادین در ساختار کسب‌وکار نیست و می‌تواند در کوتاه‌مدت، ثبات نسبی را برای کسب‌وکار به همراه داشته باشد.


در مقابل، تغییر مسیر یا همان pivot اقدامی استراتژیک و عمیق‌تر است که اغلب شامل بازنگری کامل در مدل کسب‌وکار می‌شود. این تغییر ممکن است به شکل ورود به بازارهای کاملاً جدید، ارائه محصولات یا خدمات متفاوت، تغییر مشتری هدف، یا حتی تغییر ساختار سازمانی نمایان شود. معمولاً زمانی که بازار قبلی به‌شدت آسیب دیده، یا محصولات فعلی دیگر مشتری ندارند، و یا اینکه مزیت رقابتی کسب‌وکار از بین رفته است، pivot به عنوان یک گزینه ضروری مطرح می‌شود. البته این تصمیم مستلزم تحلیل عمیق، سرمایه‌گذاری قابل‌توجه و توان مدیریت تغییر است.


برای انتخاب میان این دو گزینه، مدیران باید ابتدا با دقت شرایط داخلی و خارجی کسب‌وکار خود را تحلیل کنند. اگر همچنان برای محصولات یا خدمات فعلی مشتری وجود دارد، هرچند محدودتر از گذشته، تغییر اولویت‌ها می‌تواند یک اقدام کافی و مناسب باشد. اما اگر تقاضا به‌طور کامل از بین رفته، رفتار مصرف‌کننده به‌طرز محسوسی دگرگون شده و یا زیرساخت‌های تأمین و توزیع با اختلالات جدی مواجه شده‌اند، احتمالاً تغییر اساسی در مسیر کسب‌وکار اجتناب‌ناپذیر است.


یکی دیگر از عواملی که در این تصمیم‌گیری نقش دارد، ظرفیت منابع در اختیار است. تغییر مسیر معمولاً نیازمند منابع مالی، انسانی و دانشی جدید است. بنابراین اگر کسب‌وکار از نظر منابع در مضیقه باشد، ورود به مسیر جدید ممکن است مخاطرات بیشتری به همراه داشته باشد و در چنین شرایطی، تطبیق با وضعیت جدید از طریق بازتعریف اولویت‌ها می‌تواند گزینه‌ای محتاطانه‌تر و درعین‌حال مؤثرتر باشد.


در صورتی که تصمیم بر بازتعریف اولویت‌ها باشد، توصیه می‌شود که مدیران سبد محصولات و خدمات خود را بازبینی کرده و اقلامی را که اهمیت کمتری در شرایط فعلی دارند، موقتاً کنار بگذارند. منابع انسانی و عملیاتی نیز باید متناسب با این تمرکز جدید تنظیم شوند تا بهره‌وری افزایش یابد. همچنین، ارتباط نزدیک‌تر با مشتریان و دریافت بازخورد مداوم می‌تواند به کسب‌وکار کمک کند تا سریع‌تر با نیازهای جدید بازار هم‌راستا شود. همکاری با نهادهای دولتی و اجتماعی نیز می‌تواند به دیده‌شدن کسب‌وکار و ایفای نقش اجتماعی آن کمک کند.


در مقابل، اگر مسیر pivot انتخاب شده است، باید با مطالعه دقیق بازار جایگزین و نیازهای نوظهور آغاز شود. نباید بر اساس هیجان یا ترس تصمیم گرفت. طراحی یک محصول یا خدمت جدید، حتی به‌صورت آزمایشی و محدود (MVP)، می‌تواند روشی مؤثر برای سنجش استقبال بازار از مسیر جدید باشد. در این فرآیند، درگیر کردن سازمان در مراحل تحلیل، طراحی و اجرا اهمیت زیادی دارد، چراکه هرگونه مقاومت در برابر تغییر می‌تواند فرایند pivot را دچار مشکل کند. تخصیص منابع نیز باید به‌شدت کنترل‌شده و هدفمند باشد تا از اتلاف منابع در شرایط بحرانی جلوگیری شود.

در نهایت باید گفت که در دوران بحران، هیچ راه‌حل جهان‌شمولی برای همه کسب‌وکارها وجود ندارد. آنچه اهمیت دارد، قدرت تحلیل و انعطاف‌پذیری مدیران است. تصمیم‌گیری میان بازتعریف اولویت‌ها یا تغییر مسیر، باید مبتنی بر واقعیت‌های بازار، توان داخلی، و چشم‌انداز آینده باشد. تنها با تصمیم‌گیری آگاهانه و اجرای منسجم می‌توان در برابر بحران‌ها ایستادگی کرد و حتی در دل تهدیدها، فرصت‌هایی تازه آفرید. بنابراین مدیران باید با بررسی دقیق شرایط فعلی و در نظر گرفتن سناریوهای مختلف از آینده‌ی بحران تصمیم درست در تغییر مسیر یا بازتعریف اولویت ها بگیرند.

درخواست ترجمه مقاله